مصطفی رحماندوست به قصهگویان توصیه کرد با تمام وجود قصه بگویند تا مخاطب جذب آنها شود. وقتی قصه میگویید و کتاب میخوانید به فکر مشکلات و مسایل دیگر زندگی نباشید تا قصه اثرگذار باشد. برخورد عاطفی، تاثیر اصلی قصهگویی است که بین مادر جوان و مادر بزرگش با بچه میافتد اگر حتی قصههای بیمعنی و مُحمل مثل متلهای قدیمی هم همراه با لمس، حوصله و لبخند باشد، سرسری اتفاق نیافتد و خیلی مسایل دیگر؛ بچه مینشیند و آن قصه را گوش میدهد اما شکل پرداختن به آن مهم است.
شاید مادران جوان – حالا به تعبیر عامیانهاش – حال و حوصله مادران نسل قبل را نداشته باشند اما من خودم این را تجربه کردهام، هم برای بچههای خودم، هم برای نوههایم و هم در جمع بچهها در کتابخانههای مختلف قصه گفتهام و به این مشکل برخورد نکردم که بچهها توجه نکنند. اگر وضعیت کنونی را با یک ملاک پیشین بسنجیم به نسبت ۱۰ یا ۱۵ سال گذشته که تصور عمومی جامعه این بود که «قصهگویی تنها مخصوص پیرزنها و پیرمردها و بزرگترهای از کار افتاده است»، وضع خیلی بهتری دارد چرا که خانوادهها متوجه شدهاند که قصهگویی یک فعالیت تاثیرگذار تربیتی و عاطفی است. قصهگویی فعالیتی است که هر فردی اعم از پدر و مادر جوان یا پدر بزرگ و مادر بزرگ میتواند آن را انجام دهد و تا جایی که من سراغ دارم در کشورهایی که از میزان مطالعه خیلی بالاتری نسبت به کشور ما برخوردارند، قصهگویی یک تکلیف خانوادگی مانند تامین سایر نیازها است تا جایی که در برخی از این کشورها اگر پدر و مادری برای فرزندانشان قصه نگویند بچهها حق دارند به پلیس زنگ بزنند.
اعتقاد من دلیل عمده این تاکید دو چیز است، یکی این که قصهگویی یک فعالیت چهره به چهره است و خواه ناخواه تاثیر عاطفی و روانی خیلی خوبی روی بچهها دارد و دوم اینکه ثابت شده در هر جامعهای که قصهگویی رواج داشته باشد در آن جامعه سطح مطالعه هم بالا میرود. برای بچههای امروزی بهتر است به سراغ قصههای کهن برویم یا قصهی نو بیافرینیم ، دخواسته یا ناخواسته خانوادهها بیشتر تمایل دارند به سراغ قصههای کهن بروند چون زحمت کمتری برای روایت دارد و حتی گاهی میتوانند شنیدههای خود را بازگو کنند و اشکالی هم ندارد چرا که به یقین، قصههای کهن از ویژگیهایی برخودار بوده که توانسته برای چندین نسل، مخاطب داشته باشد.
قصههای کهن و نو هیچ یک دیگری را نفی نمیکند، باید توجه داشته باشیم که قصههای کهن تمامی نیازهای بچهها را فراهم نمیکند و لازم است خانوادهها دنبال انتخاب قصههای مناسب از نوشتههای معاصر نیز باشند و با تبدیل داستانهای مکتوب به قصههایی که قابلیت روایت و قصهگویی داشته باشد آنها را برای بچهها باز کنند. قصههای کهن شیوهی قصهگویانه دارد و به ظاهر برای قصهگویی مناسبتر مینماید اما قصههای نو چون شیوه نوشتن آنها در کتابهای موجود شیوه قصهگویانه نیست و بیشتر داستاننویسی است، لازم است یک واکنش یا اتقاقی روی دهد که پدر و مادرها داستان را بخوانند و با شیوه قصهگویی ارایه دهند.