خلاصه:
یک روز صبح اشلی آتشنشان از خواب بیدار می شود و یاد طوفانی که دیشب اتفاق افتاده بود میافتد. در همین زمان زنگ خطر به صدا در میآید. اشلی متوجه میشود که طوفان درخت بزرگی را به زمین انداخته و جاده را بسته است. پس به سرعت سوار ماشین آتش نشانی می شود و…