رستم سپهسالار سپاهیان، جلد هجدهم از مجموعه رمانهای شاهنامه، داستان جوانیِ پرهیبت و توانایی استثنایی از سرزمین سیستان را روایت میکند: رستم.
در این روایت، رستم نوجوان با قامتی بلند، بازوانی ستبر، پنجههایی نیرومند و چهرهای زیبا در برابر تحسین و شگفتی مردم قرار دارد، اما نمیداند با این برتری چه کند. او نه همبازی دارد، نه اسبی که قدرتش را تحمل کند. همه این شکوه چه سود، اگر راهی برای بهکار گرفتنش پیدا نشود؟
تا اینکه روزی میرسد که سرنوشت، راهش را نشان میدهد...
در این رمان، رستم در پی یافتن اسبی یگانه و همراز، قدم در مسیری میگذارد که او را به پهلوانی بزرگ و سپهسالار سپاهیان ایران تبدیل میکند. در همین زمان، افراسیاب بهجای ترس، او را جوانی نادان میخواند و سودای حمله به ایران در سر میپروراند...
محمدرضا یوسفی با بهرهگیری از اشعار و روایتهای شاهنامه، داستانی پرکشش و حماسی از دوران جوانی رستم پدید آورده که هم نوجوانان را با این پهلوان نامدار آشنا میکند و هم پرسشهایی مهم از هویت، قدرت و سرنوشت را در ذهن آنان مینشاند.