خلاصه:
داستان از یک خانهی کلنگی آغاز میشود که پس از مدتها به فروش رفته و بهزودی خانوادهای ساکن آن میشوند که از راز آن باخبر نیستند. مالک قبلی آن ، خانم دونالسون، در همین خانه به قتل رسیده است. پسرکی سیزده ساله به نام لوگان به همراه خانوادهاش پس از اسبابکشی به خانه متوجه راز آن میشوند. اکنون لوگان و همسایهی جدیدشان آرتور تصمیم میگیرند معمای این قتل را حل کنند. آنها برای حل این معما به شهربازی متروکه شهر میروند، جایی که پر از معما و خطر است. چگونه پای آنها به این دردسر باز شد؟ آنها راه نجاتی پیدا میکنند؟ شاید نه…