خلاصه:
توران عاشق گنجشک ها بود؛ عاشق نترسیدن بود؛ عاشق یک جور دیگر دیدن بود؛ توران عاشق ادبیات فارسی و بچه ها بود؛ توران هر وقت زیر درختی قدم می زد با خودش زمزمه می کرد اگر من یک گنجشک بودم، پرواز می کردم میرفتم به آن دنیا اما حالا که نیستم پس بگذار همینجا خوب زندگی کنم؛ زندگی را خوب بسازم...