خلاصه:
در آخرین جلد از مجموعهی سهجلدی جادوفروش، اوزی و دوستش سیگی به خطر افتادهاند. ری هنوز دنبال آنها میگردد تا به سرم کنترل ذهن آدمها دست پیدا کند؛ همان دارویی که مادر و پدر اوزی اختراع کردند و به او تزریق کردند. حالا اوزی کمکم یاد میگیرد ذهن حیوانات و همچنین انسانها را کنترل کند. از طرفی رین همچنان ادعا میکند جادوگر است ولی او و کلارک هم گم شدهاند و اوزی حالا نمیداند جادو واقعاً وجود دارد یا نه....