خلاصه:
وقتی وینی از روز آخر کلاس چهارمش به خانه برگشت، با خبری غیرمنتظره غافلگیر شد! پدر و مادرش داشتند از هم جدا میشدند. البته این برای همه بهتر بود، چون هر زمان آنها با هم در یک مکان مشترک بودند، راهی برای دیوانه کردن وینی پیدا میکردند. تصمیم گرفتند که وینی ۳ روز در هفته پیش هر کدام از آنها؛ و چهارشنبهها را تنها در یک خانه درختی باشد. تا به میزان مساوی با والدینش وقت بگذراند. در ابتدا این تقسیم کاری رضایت بخش بود اما وینی از دست رفتار های پدر و مادرش کلافه میشود واز خانهی درختی تکان نمیخورد. دوستانش هم به او میپیوندند. اما آیا با وجود ده بچه در یک خانهی درختی که هر کدام خواستههای خودشان را دارند، وینی میتواند بهای استقامتش را بپردازد و همه را راضی و خوشحال نگه دارد؟