خانه ادبیات
زمانی که هم ‌بازی پولاک بودم
زمانی که هم ‌بازی پولاک بودم
زمانی که هم ‌بازی پولاک بودم

زمانی که هم ‌بازی پولاک بودم

۴۵٫۰۰۰
افزودن به سبد

انتشارات: هوپا

نویسنده: محمدرضا مرزوقی

تصویرگر: مجتبی حیدر پناه

گروه سنی: ج، د و ه

موضوع: ماجراجویانه، هنر، زندگی‌نامه

خلاصه:

چه حالی پیدا می‌کنی اگر موقع تمیز‌کردن اتاق دایی‌تان یک قاب کوچولو روی دیوار پیدا کنی که جکسون پولاک با خط خود نوشته: “I can control the flow of paint; there is no accident”؟ قضیه پیچیده شد؟ باید کمی روی زبان انگلیسی خود کار کنید. اما اگر دایی بزرگه کنارتان باشد حتما برایتان ترجمه می‌کند:«من می‌توانم جریان رنگ را کنترل کنم؛ این تصادفی نیست.» در این قسمت ما یک سورپرایز داریم. شاید هم چند سورپرایز. سورپرایز اول اینکه پیکاسو از سامی می‌خواهد برای یک مأموریت مهم به آمریکا برود. دایی‌سامان هم همراه دالی و با یک کشتی تفریحی به دل اقیانوس می‌زند. توی آمریکا با جکسون پولاک و همسرش و باقی نقاشان جنبش مدرن آمریکا آشنا می‌شود. برای دیدن نمایشگاه روتکو که در لوس آنجلس است دسته‌جمعی به یک سفر پرماجرا می‌روند. سفری پر از مسابقات رالی و اسب‌ها و آیین‌های سرخپوستی. بعد هم به پولاک کمک می‌کند تا مهم ترین اثر هنری‌اش را خلق کند. اثری که حالا در موزه‌ی هنرهای معاصر تهران نگهداری می‌شود؛ و در پایان باز هم یک سورپرایز دیگر داریم!...