خلاصه:
بچه غولی به اسم فرغولی مثل فرفره میچرخد و میچرخد و به جای اینکه به دیگران کمک کند، همهچیز را بههم میریزد. گرفتاری به حدی میرسد که غولها به او میگویند: «امیدواریم گرفتار از ما بهترون بشوی!» اما فرغولی از هیچچیز نمیترسد. تا اینکه روزی باد تندی میوزد و آخر فرغولی گرفتار از ما بهترون میشود...