خلاصه:
کرنل، کودک برنزه و کچلی است که برادر کوچکتری با نام آرت دارد. کرنل میتواند نورهایی را ببیند که درگاه و پنجرههایی برای ارتباط با جهان اهریمنی هستند. در این داستان، شیطانی آمده و آرت را میدزدد. کرنل برای نجات برادرش از طریق پنجرهها وارد دنیای شیاطین میشود، ولی آنجا متوجه میشود که آرت در حقیقت یک شیطان بوده و هیچوقت برادر واقعی او نبود....