خلاصه:
بک، دختریست که (سال ها پیش از گروبز) در یک روستا زندگی میکند. بک همه چیز را به خوبی به خاطر میسپارد. او حتی دوران نوزادی خودش را نیز به خاطر دارد. شیاطین نیز مرتبا به روستای آنها حمله میکنند. بک در این کتاب با جادوگری روبهرو میشود که راجع به یک تونل توضیح میدهد. تونلی که درگاه جهان انسانها و دنیای شیاطین است...