خلاصه:
داستان در سال 1940 اتفاق میافتد و زندگی مگ را روایت میکند. آلمان نازی به مرزهای فرانسه حمله کرده و بخشهای زیادی از کشور را اشغال کرده است. پدر مگ فقط یک روز بعد از حملهی آلمانیها به جنگ اعزام شده. حالا تقریباً دو سال از آن روز میگذرد و مگ فکر میکند اگر پدرش زنده بود، حتماً پیامی یا نامهای میفرستاد، ولی از او هیچ خبری نیست...