خلاصه:
رِد هجده ساله و دوستانش در تعطیلات بهار سوار کاروان میشوند تا به سفر بروند. مسیر طولانی است ولی حال همه خیلی خوب است. تا این که کاروان وسط ناکجا آباد خراب میشود. موبایل ها آنتن نمی دهد و هیچ کس نیست که کمکشان کند. وقتی به تک تک لاستیک هایشان تیراندازی میشود میفهمند این ماجرا تصادفی نیست...