خلاصه:
کودکی نوپا، پس از حادثه ی قتلعام وحشتناک اعضای خانواده اش، به گورستانی می رود که در آن، ارواح و سایر موجودات ماوراءالطبیعه قبول می کنند که او را مانند یکی از خودشان بزرگ کنند. «نوبادی (هیچ کس) اوونز» که دوستانش او را با نام باد می شناسند، پسری معمولی و نرمال است. او معمولی تر هم می شد اگر در گورستانی بزرگ زندگی نمی کرد و معلم هایش ارواح نبودند و قیمی تنها و منزوی نداشت که نه به این دنیا تعلق دارد و نه به دنیای مردگان. خطرات و ماجراجویی های زیادی در قبرستان برای پسری کوچک وجود دارد. اما اگر باد گورستان را ترک کند، زندگی اش توسط مردی به نام جک، که قبلا خانواده ی باد را کشته، مورد تهدید قرار خواهد گرفت...